تربیت اسلامی اصولاً از خصوصیات منحصر به فردی برخوردار است که ذیلاً به اهم جوانب آن پرداخته میشود:
۱ـ تربیت اسلامی در صدد بارآوردن انسان صالح است. البته هدف مکاتب تربیتی دیگر، غالباً در آماده سازی فرد به اساس اصل خدمت به وطن و آنچه اخلاق ملی خوانده میشود، خلاصه میگردد و در بستر ارزشهای انسان شمول رشد و نمو نمیکند. لذا تمام اصول تربیتی از قبیل وفاء، درستکاری، صلح، عدم تجاوز بر حقوق دیگران، عدم تقلب در تولید کالا و امثال آن در مکتبهای بیگانه، نسبی بوده و در همه حال بستگی به مصالح ملی و میزان خدمت به وطن دارد. پس انسان شایسته از نقطه نظر غربی، همان است که اخلاقیاتش از منافع ملی و قومی او سرچشمه گیرد و تنها به ارزشهایی متعهد باشد که به مصلحت وطنش میانجامد و بس!
اما اسلام عزیز از چنین دوگانگی در اهداف تربیتی، بیزار بوده و اخلاق بر حساب مصلحت را نمیپذیرد. اخلاق در اسلام عبارت از یک سلسله ارزش ایمانی است که انسان مسلمان در هر وقت و زمانی باید به آن ملتزم باشد و از پیامد آن هم بیم نکند.
ازینرو مسلمان در هرجا و هر زمانی راستگو و درستکار بوده و از خیانت با مسلمان و یا غیرمسلمان اجتناب میورزد. و اگر به این دست از ارزشهای اخلاقی و تربیتی پابند نبود، دانی که او از اسلام دور و یا روش تربیتی او ناتمام بوده است. و البته برنامه تربیتی سالم و پخته اسلامی، همان برنامهای است که افرادی را بارآورد که علیرغم تفاوت در رنگ و بو و یا در چهارچوب مصالح قومی، بازهم در حوزه اخلاق و تعهد به اصول تربیتی باهم یکسان و همنوا باشند.
۲ـ تربیت اسلامی عمدتاً یک تربیت الهی است. جنبه ایمانی و ربانی بودن در تربیت اسلامی از مهمترین ویژگیهای آن به شمار میرود. بدیهی است که تربیت اسلامی قبل از همه در صدد ساختن انسان مؤمن و بادیانت میباشد. و البته ایمان در قاموس اسلام تنها حرفی بر زبان و یا آوازی در هوا نیست، بلکه ایمان حقیقتی است که دامنه شعاع آن وقتی به عقل میرسد، آن را قانع میسازد و چون به عاطفه سرایت میکند، آن را میشوراند و هرگاه به اراده میپیوندد، آن را برمیانگیزد و به حرکت درمیآورد و بالاخره ایمان پدیدهای است که در قلب جا میگیرد و عمل آن را تصدیق میکند. خداوند میفرماید:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آَمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. ( الحجرات/ ١۵)
مؤمنان راستین کسانیاند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند و در ایمان خویش متزلزل نیستند و با مال و جان در راه خدا به جهاد و مبارزه ییپردازند.
همچنان ایمان از دیدگاه اسلام، تنها شناخت ذهنی مجرد از نوع شناخت علمای کلام و فلاسفه و یا محض ذایقه روحی همانند جذبات صوفیانه و یا مجرد سلوک تعبدی خالص از قبیل سلوک زاهدان نمیباشد. بلکه ایمان اسلامی از مجموع این امتیازات برخوردار بوده که افراط و تفریط در آن راه ندارد و علاوهبر آن ایمان یگانه نیرویی است که به اعمار زمین بر اساس حق و عدالت میپردازد و زندگی را پر از خیر ساخته و بشر را به سوی رشد و تکامل در تمامی عرصهها و زمینهها سوق میدهد.
نباید فراموش کرد که محور تربیت ربانی، همانا قلب زنده و بیداری است که متوجه خداوند بوده و به ملاقات و بازپرس او در روز رستاخیز باور قاطع داشته و به رحمتش امیدوار و از عذابش بیمناک میباشد. در حدیث آمده است: “آگاه باشید که در بدن، پاره گوشتی است که اگر صلاح یافت، همه بدن صلاح مییابد و اگر فاسد شد، بدن را نیز فاسد میگرداند. و آن قلب است”. قلب زنده همواره مورد توجه خداوند و جایگاه تجلیات و روشناییهای او بوده و سلامت آن هم تنها وسیلهای است که بنده آن را به پیشگاه خداوند در روز قیامت بخاطر نجات خویش تقدیم میکند. خداوند میفرماید:
یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (۸۸) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.( الشعراء/٨٨ – ٨٩)
در آن روز به کسی مال و فرزندش سودی نمیبخشد، مگر کیی که در پیشگاه خداوند همراه با قلب سالم حاضر گردد.
هرگاه انسان دارای قلبی نباشد که با ایمان اعمار شده و با نور یقین روشن است، پس او انسانی است مرده که گرچه ظاهراً با زندگان محشور است، اما آب حیات را نچشیده و لذت زندگانی را لمس نخواهد کرد.خداوند میفرماید:
أَوَمَنْ کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا. (الأنعام/ ١٢٢)
آیا آن کسی که مرده بود و ما او را زنده کردیم و برایش نوری بخشیدیم که با پرتو آن در میان مردم راه میرود، همانند کسی است که در تاریکیها به سر میبرد و راه بیرون رفتن از آن را ندارد؟!
با توجه به این حقایق است که تربیت اسلامی قبل از همه در صدد زندهسازی و تقویه دلهای مردم بوده تا آن را از خراب و فساد جلوگیری کند و به راه سلامت و اطمینان استوار گرداند.
خداوند میفرماید:أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آَمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ. (الحدید/١۶)
دلهای مؤمنان باید هنگام یاد خدا و آنچه از حق نازل فرموده، خاشع باشد. نه مانند اهل کتاب که چون مهلت طولانیتر شد، دلهایشان نیز سختتر گردید.
آری، با این شیوه تربیتی سازنده است که قلب مؤمن نرم و لطیف شده و در برابر رنجها و ناملایمتها نیروی مقاومت و شکیبایی یافته و حتی از هر درد و مصیبتی که در راه خدا به وی برسد، احساس لذت میکند و دایم لبریز از رضا و خوشنودی میباشد. البته قلب انسان درست همانند بدنش به سه چیز نیاز دارد: یکی به پاسداری و حفاظت تا سالم بماند. دوم به غــذا تا زنده بماند. سوم به علاج و مداوا تا درمان شود. پس نخستین چیزی که قلب را از آن باید نگه داشت، حب دنیا است. زیرا حب دنیا منشأ هر گناه و اساس هر درد و مصیبت است. و البته یقین به آخرت و یادآوری پاداش الهی و بازپرس او در آن روز و همچنان درک و لمس این حقیقت که آنچه در نزد خدا است با ارزش و آنچه در نزد ما است بیاهمیت است، بهترین وسیله پاسداری و نگهداری دل از گزند این بیماری میباشد. خداوند میفرماید:
مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ. (النحل/ ٩۶)
آنچه در نزد شما است، فانی و آنچه در نزد خدا است، همیشه ماندنی است.
همچنان فرموده است:
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآَبِ. قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ.( آلعمران/ ١۴ – ١۵)
محبت امور مادی از قبیل زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است. اینها سرمایه زندیی پست هستند و البته فرجام نیک در نزد خدا است. بگو آیا شما را از آنچه بهتر از این همه باشد، آگاه کنم؟ آن اینکه برای پرهیزگاران در نزد پروردگارشان باغ هایی است که دارای نهرها بوده و در آنجا جاودان خواهند ماند. و همچنان ایشان را همسران پاکیزه توأم با خوشنودی الهی است و خداوند به همه بندگان خویش بینا است.
البته شهوات انسان صرف در گرایشات مادی از قبیل غریزه جنسی، شهوت شکم و حب مال و جاه خلاصه نمیگردد. بلکه فراتر از اینها شهوات خطرناکتر دیگری وجود دارد که اصولاً شهوات قلبی و هوای نفسانی خوانده میشود و در واقع بدترین پدیدهای است که بازهم مورد پرستش و کرنش طبقهای از انسان ها قرار میگیرد! چنانچه خداوند فرموده است:
فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنَ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ. (سوره القصص/۵۰)
چه کسی گمراهتر از شخصی است که بجای پیروی از رهنمود الهی از هوای نفسانی خود پیروی میکند؟ یقیناً که خداوند گروه ستمکار را راهنمایی نخواهد کرد.
یکی از مرضهای کشندهای که قلب آدمی را میرسد و بالاخره آن را فلج میسازد، همانا شهوت جاه طلبی و حب ریاست و عشق شهرت در میان مردم و امثال اینها است. متأسفانه بسیاری از مردم این چنین مهلکات معنوی را که دامنگیر افراد و جامعهها است، از نظر دور انداخته و کلیه توجه و اهتمام خود را صرف مهلکات ظاهری از قبیل دزدی، زنا، شراب نوشی و امثال آن میکنند. در حالی که مهلکات معنوی از حیث زیان و خطر به مراتب بالاتر از مهلکات ظاهری بوده و تأثیر منفی آن در هردو قلمرو فرد و جامعه بیشتر میباشد. و البته یگانه درمان بیماری قلب، همانا ادامه رابطه با خداوند و ذکر دایمی او در ضمن شکر نعمت ها و عبادت شایسته او تعالی میباشد و تنها از همین رهگذر است که دل بیمار شفا یافته و در راه مستقیم استوار میگردد. خداوند میفرماید:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ.( الذاریات/۵۶)
من انسان و جن را صرفاً بخاطر عبادت آفریدهام.
روی هم رفته، جنبه ایمانی و ربانی در تربیت اسلامی از مهمترین ویژگیهای آن به حساب میآید و برنامه تربیتی اسلام روی همین محور در چرخش است، بگونهای که نسل خداجویی را بارمیآورد که در هر کار به خداوند توجه داشته و جز خوشنودی او هدف و مرام دیگری به دل ندارند. از اینرو هر حرکت و جنبش اسلامی در صورتی که تربیت افراد با تربیت ایمانی و ربانی در صدر برنامه کار و فعالیتش قرار نگیرد، ناکام و نافرجام است. به این معنا که هرنوع فعالیت و تلاش دیگر آن بینتیجه بوده و تأثیر ثمربخشی در جهت رسیدن به هدف از خود بجا نخواهد گذاشت.
البته از جمله اصول اساسی که تربیت اسلامی در زمینه تربیت معنوی انسان از طریق انجام عبادت و پرستش سالم مقرر داشته است، قرار ذیل میباشد.
التزام به سنت و روش پیامبر صلی الله علیه وسلم و خودداری از هرنوع بدعت.
اهتمام به فرایض دینی.چنانچه در حدیث قدسی بنا به روایت بخاری آمده است: ادای فرایض، کوتاهترین راه رسیدن بنده به من میباشد.
رغبت در ادای نماز با جماعت.
میل به انجام عبادات نفلی.
رغبت در ذکر و یاد همیشگی خداوند.
نباید فراموش کرد که بهترین نوع ذکر، همانا تلاوت قرآن بوده و ضمناً تسبیح و تمجید و تهلیل و تکبیر و دعاء و استغفار و درود گفتن بر حضرت محمد صلی الله علیه وسلم از طریقههای دیگر ذکر به شمار میرود. همچنان توبه نصوح و استغفار راستین از مهمترین وسایل معالجه دلهای بیمار میباشد. به این معنا که باید انسان شعور به گناه داشته و در عین حال از کیفر الهی در هراس باشد و آنگه از صدق بندگی به خداوند تضرع نموده و به گناهش عاجزانه اعتراف و سپس از بابت کردههایش پوزش بخواهد. چنانچه خداوند با حکایت از نحوه توبه آدم و حواء میفرماید:
قالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ.( الأعراف/۲۳)
پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم. اینک اگر تو ما را مشمول بخشایش و رحمت خود نسازی، یقیناً که زیانکار خواهیم بود.
پس انسان مسلمان و دعوتگر وقتی مسئولیت ایجاد دگرگونی در صحنه زندگی را بدوش میگیرد و میخواهد که بر وفق منهج متکامل تربیت اسلامی در این راه به پیش رود، نخست باید از خودش آغاز کند. زیرا خودسازی یگانه وسیله بهتر و مؤثر در راستای جامعه سازی و ایجاد تحول مثبت در زندگی میباشد.